با ذکر این ماجراها به عنوان مقدمه، می خواهم جایگاه و حرمت این درخت را نزد خوزستانی ها بیان کرده باشم که چگونه ریشه در فرهنگ آنها دارد. درخت خرما که خود از زیبایی ویژه ای برخوردار است در استان های جنوبی کشور رشد می کند و محصولش یعنی رطب و خرما -که در جهان نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است- برداشت می شود و ایران از این حیث دارای رتبه سوم جهانی است. خوزستان در بین استان های کشورمان با ۴۳۰۰۰ هکتار کشت خرما مقام دوم کشوری بعد از سیستان و بلوچستان را داراست و مکان اصلی کشت آن در استان خوزستان شهرهای جنوبی استان است که زمانی ۶ میلیون نخل را در خود جای داده بود. امّا جنگ تحمیلی نصف آنها را از بین برد.
بعد از جنگ نوبت به فشار خشکسالی ها رسید که به صورت طبیعی می آمدند و می رفتند و مشکل خاصی را برای نخیلات ایجاد نمی کردند. امّا این بار عدم مدیریت صحیح خشکسالی ها و کاهش آورد رودخانه در پایین دست کارون کار دست نخیلات داد و در ۲۰ سال اخیر حدود یک میلیون نخل دیگر را از ما گرفته است و اکنون تنها دو میلیون نخل باقی مانده اند. می دانید چرا بار نابسامانی خشک سالی ها بر این درخت مظلوم خراب شده است؟ چون در پایین دست ترین نقطه کارون که تنها منبع آبیاری آنهاست قرار گرفته اند. چون در وقت خشکسالی و کم آبی وقتی مدیریت منابع آب به درستی اعمال نمی گردد، انتقال آبها به خارج از حوضه نه تنها کاهش نمی یابند بلکه افزایش نیز می یابند. چون نقاط بالا دست سهم خود را کامل بر می دارند و حتی در خود استان خوزستان نه الگوی کشت پُر مصرف آب تغییر می کند و نه کشت و صنعت ها، کنترلی بر مصرف آب خود اعمال می کنند. نتیجه این می شود که آب یا به پایین دست رودخانه می رسد و یا نمی رسد. پس سرنوشت نخل های در پایین دست ترین نقطه رودخانه بسته به کارآمدی یا ناکارآمدی حکمرانی آب کشور است که متاسفانه اغلب اوقات از نوع ناکارآمدی است و نتیجه آن از قبل معلوم است، خشکی و شوری آب و حاصل آن می شود مرگ یک میلیون نخل دیگر.
بله قبول داریم که سال آبی گذشته با ۶۰ درصد بارندگی نسبت به متوسط سالیانه بلند مدت، سال بسیار خشکی برای کشورمان بود امّا چرا با عدم مدیریت صحیح منابع آبی سال ۰۲-۰۳ و عدم مدیریت صحیح کم آبی سال ۰۳-۰۴ که در شهریور ماه به پایان رسید، همه فشار و بار کم آبی باید بر پایین دست کارون و نخیلات تحمیل گردد و پنج ماه، نخیلات جنوب استان در بدترین شرایط کمی و کیفی آب، تنها گذاشته شوند و صدمه جبران ناپذیری بر آنها وارد گردد. متاسفانه به اعتراضات و درخواست ها بی توجهی شد و در مرگ هزاران نخل خود را به بی خیالی زدند تا فصل آبیاری آنها تمام شود.
گرچه در وقت تشنگی و دسته و پنجه نرم کردن نخل هایمان با مرگ، کسی در خارج از نخلستان صدایی از این درخت مظلوم نشنید ولی من مطمئن هستم باغ داران و روستائیان که با این درختان ارتباط عاطفی دارند، آه و ناله های این درختان را شنیده اند و با آنان هم آوا شده اند. بخوبی می فهمم که باغداران چه عذاب وجدانی را تحمل کرده اند. و چگونه مرگ هزاران نخل، آنها را داغدار و عزادار کرده بود.
اکنون مانده ام که بعد از این واقعه آیا پیام نخل های سوخته و جان داده به بیرون از نخلستان ها نیز رسیده است؟ آیا نفیر مرگ همچنان باید بر نخلستان هایمان طنین انداز باشد ؟ منتظر تمام شدن خشک سالی ها نیستیم امّا مسئله اصلی این است که آیا سیاست ها و نگاهمان به حقوق پایین دست و حقآبه داران اصلی و تاریخی آب کارون و حقوق نخیلات تغییر خواهد کرد ؟ و آیا ارزش حفظ جان نخیلات باقی مانده، گرامی داشته خواهد شد ؟
- نویسنده : دکترمهدی قمشی


















































