به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هوژان، در دنیای امروز که شبکههای اجتماعی به میدان رقابت دیده شدن تبدیل شدهاند، مرز میان زیبایی و نمایش بهکلی محو شده است. طبیعی بودن دیگر امتیازی محسوب نمیشود؛ آنچه دیده میشود، ارزشمند است، حتی اگر مبتذل، ساختگی یا توهینآمیز باشد.
در سالهای اخیر، شاهد رشد بیسابقه افرادی در فضای مجازی هستیم که بدون داشتن تخصص، دانش یا حتی شناختی از فرهنگ، به شهرتی گسترده دست یافتهاند. آنها هر روز تبلیغات میگیرند، کامنتهایشان هزاران عدد است و اغلب پر از ناسزا، تمسخر و خشم. تناقضی عجیب در این میان وجود دارد: جامعهای که از ابتذال این چهرهها انتقاد میکند، همانها را دنبال میکند و محتوایش را از آنها تغذیه میکند.
شبکههای اجتماعی دیگر فقط محل تماشا نیستند؛ کاربران با کامنتگذاری، فحاشی و واکنشهای احساسی، بخشی از نمایش میشوند. این واکنشها نهتنها باعث دیده شدن بیشتر اینفلوئنسرها میشود، بلکه در دنیای الگوریتمها، حتی نفرت نیز تبدیل به سرمایه میشود.
برای بسیاری از کاربران، ناسزا گفتن به این چهرهها نوعی تخلیه روانی است. در فضای واقعی امکان اعتراض ندارند، اما در فضای مجازی احساس آزادی میکنند. این آزادی ساختگی در نهایت به سود همان کسی تمام میشود که هدف ناسزا بوده است.
ابتذال بهعنوان تسکین موقت در بحران فرهنگی
در شرایطی که جامعه با بحرانهای فرهنگی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکند، ذائقه عمومی نیز دچار فروپاشی میشود. محتوای سطحی و بیدغدغه، ذهن را برای لحظهای از اضطراب و بیعدالتی دور میکند. در چنین فضایی، نمایش بدن، روابط خصوصی و لحن بیپروا جای اندیشه و گفتوگو را میگیرد.
فرهنگی که معیار ارزش را بر اساس تعداد لایک، بازدید و دنبالکننده تعیین میکند، بهتدریج محتوا را از عمق به سطح میکشاند. اینفلوئنسرها برای دیده شدن، نهتنها به ابتذال روی میآورند، بلکه گاه فرهنگ و ادب ایرانی را به سخره میگیرند. نمونهاش تمسخر شاهنامه فردوسی با الفاظ جنسیتزده و تحقیرآمیز است؛ وقتی میراث فرهنگی به ابزار خنده تبدیل میشود، سقوط ذوق عمومی دیگر اتفاقی نیست.
نمایشهای زنپوشانه، طنز توالتی و تبلیغات بیمعیار
برخی برای خنداندن مخاطب، زنپوش میشوند و نمایشهایی تمسخرآمیز از زنانگی اجرا میکنند. برخی دیگر با الفاظ سخیف و طنز توالتی دنبالکننده جذب میکنند. فروشندگان نیز برای تبلیغ محصولاتشان به رقص و رفتارهای سطحی پناه میبرند. در این بازار بیمعیار، تنها دیده شدن اهمیت دارد، نه کیفیت محتوا.
عملهای زیبایی نامتعارف، فرمهای اغراقآمیز لب و گونه، تغییر رنگ پوست و اندام، همگی ابزارهایی برای جلب توجهاند. الگوریتمهای پلتفرمها نیز با برجسته کردن چهرههای غیرمعمول، این چرخه را تشویق میکنند. تقلید از این مسیر باعث آلودگی بیشتر فضا میشود، چون ادب دیگر پاداش نمیگیرد.
شبکههای اجتماعی به کیفیت محتوا اهمیتی نمیدهند؛ آنها فقط به عدد لایک، کامنت و بازدید توجه دارند. حتی دکمه دیسلایک نیز از بسیاری از پلتفرمها حذف شده تا تعامل کاهش نیابد. در چنین شرایطی، کسانی که با جنجال و وقاحت مخاطب را نگه میدارند، برنده اقتصادیاند؛ هرچند از نظر اخلاقی شکستخوردهاند.
خلأ چهرههای مرجع و رشد الگوهای مبتذل
در جامعهای که نویسندگان و روشنفکران به حاشیه رانده شدهاند و آثارشان سانسور میشود، الگوهای سطحی و سرگرمکننده جایگزین شدهاند. مردم ناامید از نظام رسمی آموزش و رسانه، به سمت کسانی میروند که دستکم سرگرمشان میکنند، حتی اگر با تحقیر ارزشها همراه باشد.
اینفلوئنسرهای بیسواد، بازتاب جامعهای هستند که خودمان ساختهایم. آنها علت نیستند، بلکه آینهاند. با نگاهکردن، فحاشی و حتی تمسخر، آنها را زنده نگه میداریم. تا زمانی که وقت و انرژیمان صرف نفرت از ابتذال شود، ابتذال همچنان پیروز است.
راهحل، بازسازی سلیقه و اندیشه است. اینفلوئنسرها زمانی محو میشوند که دیگر نیازی به دیدنشان نداشته باشیم.
- نویسنده : مینوفر چراغی


















































