تالار صدای مردم؛ وعده‌ای تازه یا تکرار تجربه‌های بی‌اثر؟
تالار صدای مردم؛ وعده‌ای تازه یا تکرار تجربه‌های بی‌اثر؟
ایده راه‌اندازی «تالار صدای مردم» از سوی استاندار خوزستان در نگاه نخست نسیمی تازه به نظر می‌رسد، اما پرسش اصلی اینجاست: آیا این تالار واقعاً برای شنیدن صدای مردم ساخته می‌شود یا تنها نمادی دیگر از ساختارهای نمایشی است که پیش‌تر تجربه شده و تأثیر ملموسی بر زندگی مردم نگذاشته‌اند؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هوژان، راه‌اندازی تالاری ویژه به نام مردم در شرایطی مطرح می‌شود که جامعه بیش از هر زمان دیگری با مشکلات معیشتی، بیکاری و فرسودگی زیرساخت‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند.

منتقدان می‌گویند صدای مردم آن‌قدر بلند و واقعی است که نیازی به سازه‌ای تازه یا عنوانی پرطمطراق برای شنیدنش نیست؛ کافی است به کوچه‌ها، بازارها و بیمارستان‌ها سر زده شود تا دغدغه‌ها بی‌واسطه شنیده شوند.

پیشنهاد اصلی این است که اگر قرار بر ساخت تالار باشد، بهتر است «تالار پاسخ مسئولان» باشد؛ جایی که مدیران و مقامات بدون پیچیدگی اداری و بدون پنهان شدن پشت آمار و ارقام، به روشنی توضیح دهند چه کرده‌اند، چه نکرده‌اند و چرا نکرده‌اند. تجربه نهادهایی مانند مجلس جوانان، شورای یاری‌ها یا دفاتر نمایندگان نشان داده که بسیاری از این ساختارها بیشتر جنبه نمادین دارند تا کارکردی و نتوانسته‌اند درد واقعی جامعه را درمان کنند.

مردم به اقداماتی ملموس نیاز دارند، نه سخنرانی و تشریفات. نمونه روشن آن افتتاح یک اتوبان جدید است که بلافاصله در زندگی روزمره مردم اثر گذاشت و مسیرهای پرترافیک را گشود؛ چنین اقداماتی است که اعتماد عمومی را بازسازی می‌کند، نه تالارهایی که بیشتر به نمایش شباهت دارند.

کارشناسان تأکید می‌کنند بودجه‌های دولتی باید به طرح‌های اساسی اختصاص یابد؛ همان پروژه‌هایی که سال‌ها وعده داده شده اما کمتر از یک‌چهارم آن‌ها محقق شده است. بازگشت به سند چشم‌انداز و تمرکز بر اشتغال، بهبود زیرساخت‌ها و خدمات بهداشتی، بیش از هر تالار تازه‌ای می‌تواند صدای مردم را به گوش مسئولان برساند.

آنچه مردم را می‌آزارد، نبود تالاری برای سخن گفتن نیست؛ نبود گوش‌هایی حقیقی برای شنیدن است. جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری به اقدام عملی، شفافیت و پاسخگویی واقعی نیاز دارد. اگر قرار است صدای مردم شنیده شود، باید به جای تالاری تازه با نامی پرطمطراق. در همان کوچه‌های خاک‌آلود، صف‌های طولانی نان و دارو و نگاه نگران جوانان بیکار شنیده شود.

 

  • نویسنده : مینوفر چراغی