بودجه‌های میلیاردی، خروجی‌های کودکانه؛ فرهنگ رسمی در بن‌بست اثرگذاری
بودجه‌های میلیاردی، خروجی‌های کودکانه؛ فرهنگ رسمی در بن‌بست اثرگذاری
نهادهای فرهنگی در ایران، برخلاف بسیاری از کشورها، نه‌تنها کم‌تعداد نیستند، بلکه با بودجه‌های کلان و ساختارهای موازی، بخش بزرگی از منابع عمومی را به خود اختصاص داده‌اند. با این حال، آنچه از دل این ساختارها بیرون می‌آید، نه به تقویت فرهنگ عمومی می‌انجامد و نه به حل بحران‌های اجتماعی. تازه‌ترین نمونه، ویدیویی است که در آن چند کودک در ستایش ازدواج می‌خوانند؛ کلیپی که بیش از آنکه پیام فرهنگی داشته باشد، پرسش‌های جدی درباره کارآمدی این نهادها ایجاد کرده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی هوژان، فرهنگ در ایران ساختاری مستقل و منسجم ندارد. برخلاف بسیاری از کشورها که مدیریت فرهنگی را به نهادهای تخصصی و محدود واگذار کرده‌اند، در ایران ده‌ها مجموعه با عنوان‌های مذهبی، تبلیغاتی و فرهنگی هر ساله بودجه‌های سنگین از دولت دریافت می‌کنند. بررسی ارقام بودجه‌ای برخی از این نهادها ابعاد این ساختار را روشن‌تر می‌کند؛ صداوسیما ۳۵ هزار میلیارد تومان، مرکز خدمات حوزه علمیه ۱۴ هزار میلیارد، شورای عالی حوزه‌های علمیه ۷ هزار میلیارد، سازمان تبلیغات اسلامی ۵ هزار میلیارد تومان و ده‌ها نهاد دیگر با ارقام مشابه.

بخش قابل توجهی از این نهادها علاوه بر بودجه دولتی، درآمدهای مستقل نیز دارند. با این حال، تأثیر آن‌ها بر شاخص‌های فرهنگی کشور همچنان محل پرسش است. آمارهای رسمی نشان می‌دهد از سال ۱۳۹۶ تا امروز، نرخ طلاق افزایش داشته و بیشترین موارد جدایی در پنج سال نخست زندگی مشترک ثبت شده‌اند. در همین بازه زمانی، تغییرات محسوسی در گرایش‌های مذهبی یا سبک زندگی نسل جدید مشاهده نشده است.

در چنین شرایطی، بررسی عملکرد نهادهای فرهنگی به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است. اگر هدف از تخصیص این بودجه‌ها ارتقای فرهنگ عمومی و تقویت ارزش‌های اجتماعی بوده، باید مشخص شود این نهادها تا چه اندازه در تحقق این اهداف موفق بوده‌اند. بسیاری از جوانان امروز، الگوهای رفتاری خود را از شبکه‌های اجتماعی می‌گیرند و نسبت به نهادهای رسمی بی‌اعتمادند.

در فضای فعلی، ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که در آن چند کودک خردسال در ستایش ازدواج آواز می‌خوانند. این کلیپ با وجود ظاهر ساده‌اش، پرسش‌های جدی را مطرح می‌کند. استفاده از کودکان برای ترویج مفاهیم اجتماعی، آن هم در قالبی که شائبه کودک‌همسری را ایجاد می‌کند، جای تأمل دارد. از سوی دیگر، تناقض در سیاست‌گذاری فرهنگی نیز مشهود است؛ آوازخوانی دختران در برنامه‌های رسمی مجاز شمرده می‌شود، اما در فضاهای غیررسمی با برخورد مواجه می‌شود.

اگر خروجی نهادهای فرهنگی با بودجه‌های چند هزار میلیاردی چنین تولیداتی باشد، باید در ساختار و مأموریت آن‌ها تجدیدنظر کرد. ارتباط با نسل جدید، ارائه روایت‌های جایگزین در برابر فرهنگ مصرفی جهانی و تولید محتوای مؤثر از جمله وظایفی است که این نهادها تاکنون در انجام آن موفق نبوده‌اند.

در حالی‌که بسیاری از فعالان فرهنگی مستقل با امکانات محدود، محتوای جریان‌ساز تولید می‌کنند، نهادهای رسمی همچنان درگیر تولیداتی هستند که مخاطب ندارد و گاه مسئله‌ساز می‌شود. ادامه این روند، تخصیص منابع عمومی را با چالش مشروعیت مواجه می‌کند. بازنگری در نحوه بودجه‌دهی و ارزیابی عملکرد نهادهای فرهنگی، ضرورتی است که نمی‌توان آن را به تعویق انداخت.

 

  • نویسنده : مینوفر چراغی